۩۞۩ دلــــــتنگی بهـــــــادر ۩۞۩

دل میرود ز دستم، صاحبدلان خدارا / دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

۩۞۩ دلــــــتنگی بهـــــــادر ۩۞۩

دل میرود ز دستم، صاحبدلان خدارا / دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

مست

مست شد خواست که ساغر شکند عهد شکست


فرق پیمانه و پیمان ز کجا داند مست؟


عجیب است

کمی گیجم کمی منگم عجیب است


پریده بی جهت رنگم عجیب است


تورا دیدم همین یک ساعت پیش


برایت باز دلتنگم عجیب است


بهادر یگانه

با مرگ هم آغوش شدم در ره وصلت
صد شکر که از دلبر خود کام گرفتم

ابوالحسن ورزی

رسواتر از آن کردمت ای دیده که بودی


داد دل خود را ز تو بدنام گرفتم

ظهیر فاریابی


تو تا ز شرم فکندی به چهره زلف سیاه


فغان ز خلق برآمد که آفتاب گرفت

مهدی سهیلی

گفتم:شب مهتاب بیا،نازکنان،گفت


آنجا که منم،حاجت مهتاب نباشد

حسین منزوی

وقتی تو گریه می کنی


ای دوست در دلم


انگار که ابرهای جهان گریه می کنند..

صفیر انقلاب

کیستی ای که ز یک جلوه ببردی از برم


دل و دین از طرفی، تاب و توان از طرفی

عشق


عشق شیریست قوی پنجه و میگوید فاش

هرکه از جان گذرد ، بگذرد از بیشه ما

بحر عشاق

خواهی که غریق بحر عشاق شوی؟

مشنو، منگر، مگو، میندیش، مباش