مست شد خواست که ساغر شکند عهد شکست
فرق پیمانه و پیمان ز کجا داند مست؟
کمی گیجم کمی منگم عجیب است
پریده بی جهت رنگم عجیب است
تورا دیدم همین یک ساعت پیش
برایت باز دلتنگم عجیب است
رسواتر از آن کردمت ای دیده که بودی
تو تا ز شرم فکندی به چهره زلف سیاه
فغان ز خلق برآمد که آفتاب گرفت
گفتم:شب مهتاب بیا،نازکنان،گفت
وقتی تو گریه می کنی
ای دوست در دلم
کیستی ای که ز یک جلوه ببردی از برم