۩۞۩ دلــــــتنگی بهـــــــادر ۩۞۩
دل میرود ز دستم، صاحبدلان خدارا / دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا۩۞۩ دلــــــتنگی بهـــــــادر ۩۞۩
دل میرود ز دستم، صاحبدلان خدارا / دردا که راز پنهان خواهد شد آشکاراپیوندها
دستهها
- اشعاری با حرف اول ؛الف؛ 36
- اشعاری با حرف اول ؛ب؛ 28
- اشعاری با حرف اول ؛پ؛ 4
- اشعاری با حرف اول ؛ت؛ 20
- اشعاری با حرف اول ؛ج؛ 5
- اشعاری با حرف اول ؛چ؛ 9
- اشعاری با حرف اول ؛ح؛ 3
- اشعاری با حرف اول ؛خ؛ 13
- اشعاری با حرف اول ؛د؛ 26
- اشعاری با حرف اول ؛ر؛ 3
- اشعاری با حرف اول ؛ز؛ 5
- اشعاری با حرف اول ؛س؛ 6
- اشعاری با حرف اول ؛ش؛ 6
- اشعاری با حرف اول ؛ط؛ 2
- اشعاری با حرف اول ؛ع؛ 10
- اشعاری با حرف اول ؛غ؛ 2
- اشعاری با حرف اول ؛ق؛ 1
- اشعاری با حرف اول ؛ک؛ 4
- اشعاری با حرف اول ؛گ؛ 17
- اشعاری با حرف اول ؛ل؛ 1
- اشعاری با حرف اول ؛م؛ 25
- اشعاری با حرف اول ؛و؛ 4
- اشعاری با حرف اول ؛ی؛ 5
- اشعاری با حرف اول ؛ه؛ 12
- ؛ن؛ 10
- اشعار طولانی 65
جدیدترین یادداشتها
همه- مهدی عرب سرخی
- قلبم
- حامد عسکری
- امیرحسین آقاطاهر
- جابر استطاعت
- چشمان خطرناک
- عشوه فروش
- فال می گیرم..
- رضا احسان پور
- چشمهای میشی
- ندیدن تـو را من چه کـنم..؟!
- احسان امیدی
- [ بدون عنوان ]
- خوشل من
- چقدر خوبه که ما کنار همیم
- the imitation game 2014
- کبوتر و باز
- دکتر گفت احوالت مساعد نیست
- خدا
- لرزید ستون فقراتم
- مــــــــــــن میـــــــرم بـــــــــــــــالا
- خواهران عزیز...! یا الله...!
- بیمار توام درد و درمانم
- منم ببر
- حال خوب بد
- عشق
- یار فراموشکار
- بار عالم
- بهار
- به یک پلک تو میبخشم
- حسن خرّمی
- مرا دوست بدار!
- تو با منی
- تیرباران
- نقطهچین...
- حافظا
- فریدون مشیری
- وقتی که تو نیستی
- تو را از من گریزی نیست
- حیف مـوهای پر کلاغی
- [ بدون عنوان ]
- شراب تلخ
- صائب تبریزی
- امیر خسرو دهلوی
- محمد مهدی سیار
- علی (ع)
- علی اصغر (ع)
- حســـــــود
- نقطه ی پرگار
- فاصله
بایگانی
- تیر 1394 28
- فروردین 1393 1
- اسفند 1392 1
- بهمن 1392 7
- دی 1392 5
- شهریور 1392 9
- مرداد 1392 3
- اردیبهشت 1392 1
- بهمن 1391 3
- دی 1391 25
- آذر 1391 17
- آبان 1391 21
- مهر 1391 46
- شهریور 1391 147
- مرداد 1391 66
آمار : 43088 بازدید
Powered by Blogsky
حامد عسکری
وقتی بهشت عزوجل اختراع شد
حوا که لب گشود عسل اختراع شد!
آهی کشید و آه دلش رفت و رفت و رفت!
تا هاله ای به دور زحل اختراع شد!
آدم نشسته بود، ولی واژه ای نداشت...
نزدیک ظهر بود ... غزل اختراع شد...
آدم که سعی کرد کمی منضبط شود
مفعول و فاعلات و فعل اختراع شد...
«یک دست جام باده و یک دست زلف یار»
اینگونه بود ها..! که بغل اختراع شد
بهـــــــادر
شنبه 20 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 03:08 ق.ظ
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد