گناه نکرده تعزیر میشوم
حال آنکه تو
با هزار شیشهی شرابْ در چشمهایت
آزادانه در شهر قدم میزنی!
گناه نکرده تعزیر میشوم
حال آنکه تو
با هزار شیشهی شرابْ در چشمهایت
آزادانه در شهر قدم میزنی!
چندی ست عاشقانه قلم میزند دلم
از ماجرای چشم تو دم میزند دلم
هرجا به سبزِ خاطره های تو میرسم
انگار در بهـشــت قدم میزند دلم