۩۞۩ دلــــــتنگی بهـــــــادر ۩۞۩

دل میرود ز دستم، صاحبدلان خدارا / دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

۩۞۩ دلــــــتنگی بهـــــــادر ۩۞۩

دل میرود ز دستم، صاحبدلان خدارا / دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

صدیقه زیارتی

نوازشهای پنهانی، تو بانو


گلاب ناب کاشانی، تو بانو


همین جا، پای آلاچیق، نم نم


سرود «باز بارانی» تو بانو

چشم تو

نرگس از  چشم  تو  آموخت  کند  راز و نیاز


بهر  آن  دیده   بیا    با  من  غمدیده   بساز


یک خاطره

نه!!...


نه!


گریه نمیکنم


یه چیز رفته توی چشمم!


به گمانم یک خاطره است...

خانه ی دلبر

نشنو از نی ، نی حصیری بی نواست

بشنو از دل ، دل حریم کبریاست

نی بسوزد خاک و خاکستر شود

دل بسوزد خانه ی دلبر شود

خاطره ها

نرسیده به


بعضی خاطره ها !

باید نوشت:

آهسته به یاد آورید...

خطر ریزش اشک...!

ناکرده گناه

ناکرده گناه در جهان کیست بگو


وان کس که گنه نکرده چون زیست بگو


درویش و دولتمند

نه درویش بی کفن در خاک رفته


نه دولتمند برده یک کفن بیش


بلای هجران

نمی توان به تو شرح بلای هجران کرد


فتاده ام به بلایی که شرح نتوان کرد


نامه دل

نامه را گر می بری قاصــد زبانـــی هم بــگو


نامه را آهسته وا کن دل در آن پیچیده است


به نیامدن همیشه ی نگاهت قسم

نه اینکه بی تو نخندم...نه!

اما به نیامدن همیشه ی نگاهت قسم,

تمام خطوط این خنده های خواب آلود,

با های های گریه های شبانه,

از رخساره ی خسته و خیسم پاک می شوند!