و راهرفتن تو طوری بود
که باغها با نخ پیراهنشان مشغول میشدند
تا چشمشان به شما نیفتد
و شرمندهی خود نباشند...
واعظی پرسید از فرزند خویش
هیچ میدانی مسلمانی به چیست؟
صدق و بی آزاری خدمت به خلق
هم عبادت هم کلید زندگی
هم عبادت هم کلید زندگیست
گفت زین معیار اندر شهر ما
یک مسلمان هست آنهم ارمنی ست