چیزی شبیه به معجزه است!...
وقتی هر شب به خیر می گذرد...
بی آنکه کسی به تو بگوید :
شب به خیر...
نقابت را بردار
بگذار صورتت هوایی بخورد!..
چند وقتیست مدادرنگی هایم تکلیف خود را نمیدانند
آسمان را کبود میکشند
برگ ها را زرد
چراغ های شهر را خاموش
و دنیارا
سیاهی مطلق ...
چو کس با زبان دلم آشنا نیست
چه بهتر که از شکوه خاموش باشم
چو یاری مرا نیست همدرد، بهتر
که از یاد یاران فراموش باشم