۩۞۩ دلــــــتنگی بهـــــــادر ۩۞۩

دل میرود ز دستم، صاحبدلان خدارا / دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

۩۞۩ دلــــــتنگی بهـــــــادر ۩۞۩

دل میرود ز دستم، صاحبدلان خدارا / دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

دوست

 گر مُخیّر بکنندم به قیامت که چه خواهی


دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را


بوسـه

گــر بوسـه بـر لبان او را حق کنـد حرام


بر جایگاهِ بوسه هایش بوسه می زنم


من غرقِ گناهم

با خـیالِ تـو به سر بردن، اگر هـست گناه


با خبر باش،که من غرقِ گناهم همه عمر


قعر دریا گوهر است

گر ببینی ناکسان بالا نشینند عیب نیست


روی دریا کف نشیند، قعر دریا گوهر است


قربان سرت

گفتی به تو گر بگذرم از شوق بمیری


قربان سرت بگذر و بگذار بمیرم


معشوق جانی

ای کاش جان بخواهد معشوق جانی ما


تا مدعی بمیرد از جانفشانی ما


عشق

عشق یعنی دیده بر در دوختن


عشق یعنی در فراقش سوختن


عاشق زار

باید خریدارم شوی تا من خریدارت شوم


با جان و دل یارم شوی تا عاشق زارت شوی


من نیستم چون دیگران بازیچه ی بازیگران


اول به دست آرم تو را بعدآ گرفتارت شوم


باباطاهر

قلم بتراشم از هر استخوانم


مرکب گیرم از خون رگانم


بگیرم کاغذی از پرده ی دل


نویسم بر تو دوست مهربانم


دلم تنگ است

دلم برای یک نفر تنگ است


نه میدانم نامش چیست


و نه میدانم چه می کند


حتی خبری از رنگ چشم هایش هم ندارم


لبخندش را هم ندیده ام


فقط میدانم که باید باشد و نیست !!