۩۞۩ دلــــــتنگی بهـــــــادر ۩۞۩

دل میرود ز دستم، صاحبدلان خدارا / دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

۩۞۩ دلــــــتنگی بهـــــــادر ۩۞۩

دل میرود ز دستم، صاحبدلان خدارا / دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

گفتا که می بوسم تو را

گفتا که می بوسم تو را ، گفتم تمنا می کنم


گفتا اگر بیند کسی ، گفتم که حاشا می کنم


گفتا ز بخت بد اگر ، ناگه رقیب آید ز در


گفتم که با افسونگری ، او را ز سر وا می کنم


گفتا که تلخی های می گر نا گوار افتد مرا


گفتم که با نوش لبم ، آنرا گوارا می کنم


گفتا چه می بینی بگو ، در چشم چون آیینه ام


گفتم که من خود را در آن عریان تماشا می کنم


گفتا که از بی طاقتی دل قصد یغما می کند


گفتم که با یغما گران باری مدارا می کنم


گفتا که پیوند تو را با نقد هستی می خرم


گفتم که ارزانتر از این من با تو سودا می

کنم


گفتا اگر از کوی خود روزی تو را گفتم برو


گفتم که صد سال دگر امروز و فردا می کنم


هوای تو

تمام اکسیژن های دنیا را هم بیاورند

به کارم نمیاید

دلم هوای تورا میخواهد..


بهارانم

تو بهاری؟

نه!

بهاران از توست..


هوس باغ و بهارانم نیست

ای بهین باغ و بهارانم تو..


بگذار تورا بپوشم

بگذار تورا بپوشم

این بالاپوش خنک

این نسیم صبح گاهی

کفاف تمام عطشم را

در کویر لوت و برهوت

خواهد داد..


عشق است

از تو بارانی شدن عشق است

از لبانت موجو موسیقی

از صدایت عطر و ابریشم شدن عشق است


بوی فروردین عبارت از نگاه توست

میرسی بر من

ناگهان سرمی روم از تو..


چشم مست تو

شبها که چشم مست تو پرناز می شود


یعنی گره از کار دلم باز می شود!!


سراپا تو

گفت: چگونه ای؟


گفتم: حال خودت را از من می پرسی؟!


من سراپا توام!!..


بوسه

اخم می کنم

بوسه می دهی

بوتاکس می شود پیشانی ام...

ناز چشم تو

گفته بودی که چرا محو تماشای منی؟


و آنچنان مات که یکدم مژه بر هم نزنی؟


مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود


ناز آن چشم تو به قدر مژه برهم زدنی


طرح اندام تو

طرح اندام تو انگیزه ی معماری هاست


دلت آیینه ایوان طلا کاری هاست