۩۞۩ دلــــــتنگی بهـــــــادر ۩۞۩

دل میرود ز دستم، صاحبدلان خدارا / دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

۩۞۩ دلــــــتنگی بهـــــــادر ۩۞۩

دل میرود ز دستم، صاحبدلان خدارا / دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

یک نگــاه

گفتم:چگونه می کُشی و زنده می کنی؟


از یک نگــاه کُــشت و نگــاه دگـر کــرد


دوست

 گر مُخیّر بکنندم به قیامت که چه خواهی


دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را


بوسـه

گــر بوسـه بـر لبان او را حق کنـد حرام


بر جایگاهِ بوسه هایش بوسه می زنم


قعر دریا گوهر است

گر ببینی ناکسان بالا نشینند عیب نیست


روی دریا کف نشیند، قعر دریا گوهر است


قربان سرت

گفتی به تو گر بگذرم از شوق بمیری


قربان سرت بگذر و بگذار بمیرم


مهدی سهیلی

گفتم:شب مهتاب بیا،نازکنان،گفت


آنجا که منم،حاجت مهتاب نباشد

خیام

گویند که دوزخـــی بود عاشـــق و مست


قولی است خلاف دل در آن نتــوان بست


گر عاشق و مست دوزخی خواهـــــد بود


فردا باشد بهشـت همچـــــون کف دست