۩۞۩ دلــــــتنگی بهـــــــادر ۩۞۩

دل میرود ز دستم، صاحبدلان خدارا / دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

۩۞۩ دلــــــتنگی بهـــــــادر ۩۞۩

دل میرود ز دستم، صاحبدلان خدارا / دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

یارت شوم

یارت شوم

یارت شوم

هر چند آزارم کنی


نازت کشم

نازت کشم

گر در جهان خوارم کنی


بر من پسندی گر منم

دل را نسازم غرق غم


باشد شفا بخش دلم

کز عشق بیمارم کنی


گر رانیم ازکوی خود

ور بازخوانی سوی خود


با قهر و مهرت خوشدلم

کز عشق بیمارم کنی


گر رانیم از کوی خود
ور بازخوانی سوی خود


با قهر و مهرت خوشدلم
هر عشوه در کارم کنی


من طایر پربسته ام
در کنج غم بنشسته ام


من گر قفس بشکسته ام
تا خود گرفتارم کنی


من عاشق دلداده ام
بهر بلا آماده ام


یار من دلداده شو
تا با بلا یارم کنی


ما را چو کردی امتحان
ناچار گردی مهربان


رحم آخر ای آرام جان
بر این دل زارم کنی


گر حال دشنامم دهی
روز دگر جانم دهی


کامم دهی، کامم دهی
الطاف بسیارم کنی
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد