۩۞۩ دلــــــتنگی بهـــــــادر ۩۞۩

دل میرود ز دستم، صاحبدلان خدارا / دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

۩۞۩ دلــــــتنگی بهـــــــادر ۩۞۩

دل میرود ز دستم، صاحبدلان خدارا / دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

شبی در شب ترین شبها

شبی در شب ترین شبها، تو ماهم می شوی آیا؟

تو تسلیم تماشای نگاهم می شوی آیا؟


شبیه یک پرنده، خیس از باران که می آیم

تو با دستان پر مهرت، پناهم می شوی آیا؟


پس از طی کردن فرسنگها راهی که می دانی

کنار خستگیها، تکیه گاهم می شوی آیا؟


شناکردن میان خاک را بد من بلد هستم

تو اقیانوس موج آماج را هم می شوی آیا؟


نگاه ناشیانه من به هستی داشتم عمری

تو تصحیح تمام اشتباهاتم می شوی آیا؟


ا گر بی روز و بی تقویم ماندم من

به و صل فصلهایت، سال و ماهم می شوی آیا؟


برای دوستم داری گواهت بوده ام عمری

برای دوستت دارم گواهم می شوی آیا؟


شب افسانه ای با تو طلوع تازه ای دارد

تو در صبح اساطیری پگاهم می شوی آیا؟


صبور و ساده ای اما ،عمیق و ژرف،عشق من

برای حرف نجوا، نعره چاهم می شوی آیا؟


پس از صد سال ا گر بد ترجمه کردی نگاهم را

به پاس اشکهایم عذر خواهم می شوی آیا؟


تو شیرینتر از آن هستی که شادابیت کم گر

و از خود تلخ می پرسم تباهم می شوی آیا؟



فروغ

شانه های تو
همچو صخره های سخت و پر غرور
موج گیسوان من در این نشیب
سینه میکشد چو آبشار نور


شانه های تو
چون حصار های قلعه ای عظیم
رقص رشته های گیسوان من بر آن
همچو رقص شاخه های بید در کف نسیم


شانه های تو
برجهای آهنین
جلوه شگرف خون و زندگی
رنگ آن به رنگ مجمری مسین


در سکوت معبد هوس
خفته ام کنار پیکر تو بی قرار
جای بوسه های من بر روی شانه هات
همچو جای نیش آتشین مار


شانه های تو
در خروش آفتاب داغ پر شکوه
زیر دانه های گرم و روشن عرق
برق می زند چو قله های کوه


شانه های تو
قبله گاه دیدگان پر نیاز من
شانه های تو
مهر سنگی نماز من


رضا نیکوکار

گرچه گاهی حال من مانند گیسوهای توست

چشمه ی آرامشم پایین ابروهای توست

 

خنده کن تا جای خون درمن عسل جاری کنی

بهترین محصول ها مخصوص کندوهای توست

 

فتنه ها افتاده بین روسری های سرت

خون به پا کردی، ببین! دعوا سرموهای توست

 

کار دنیا را بنازم که پر از وارونگی ست

یک پلنگ مدعی در دام آهوهای توست

 

فتح خواهم کرد روزی سرزمینت را اگر

لشکری آماده پشت برج و باروهای توست

 

شهر را دارد به هم می ریزد امشب ، جمع کن

سینه چاکی را که مست از زخم چاقوهای توست

 

کوک کن ، بردار سازت را ، برقصان وبرقص

زندگی آهنگ زیبای النگوهای توست

  

خوش به حال من که می میرم برایت اینهمه

مرگ امکانی به سمت نوش داروهای توست

مسلم محبی

باید تو را همیشه به دقت نگاه کرد

یعنی نه سرسری، سر فرصت نگاه کرد


خاتون! بگو که حضرت خالق خودش تو را

وقتی که آفرید چه مدت نگاه کرد


هر دو مخدرند که بیچاره می کنند

باید به چشم هات به ندرت نگاه کرد


هر کس نظاره کرد تو را دلسپرده شد

فرقی نمی کند به چه نیت نگاه کرد


عارف اگر برای تقرب به ذات حق

زاهد اگر برای ملامت نگاه کرد


تو بی گمان مقدسی و کور می شود

هر کس تو را به قصد خیانت نگاه کرد


جان به لب رسیده

آه چه شود اگر شبی بر لب من نهی لبی

 

تا به لب تو بسپرم جان به لب رسیده را


اعظم هاشمی

سیاه گیسو سیاه چشمم سپید بانو


رسیده شب گشودم بسترت از پرنیان قو



لالالالا شناور شو میون بستر خوابت


به عشق تو شکستم من طلسم این شب جادو



سپیدبانو بخواب اروم نمیذارم چشات ترشه


ازین پس غصه هات باید میون نطفه پرپر شه



لالالالا میخونم زیر گوشت قصه امید


که تا این قصه زیبا واسه تو عمق باورشه



سپیدبانو اگه شب مثل دیواره میده قلب تورو ازار

هزاران پنجره رویا میسازم روی این دیوار



لالالالا جداشو از سیاهی شب تکرار


به دنیای سپیدعشق به رویاها قدم بگذار


چشمان تو

با جمله ی رندان جهان هم کیشم


خیام ترانه های پر تشویشم


انگار شراب از آسمان می بارد


وقتی که به چشمان تو می اندیشم


مـاه آسمان

بسیـار تماشایی و آراسته ای


از رونق مـاه آسمان کاسته ای


انگار نه انگار که مارا دیدی


از روی کدام دنده بر خاسته ای؟


نگاه

با نگاهت آتش می زنی

با دستت خاموش می کنی

چه کار است؟؟

نگاه نکن...



پ ن: والا ..!!

ماه پیشانی من

شب سردی ست و هوا منتظر باران است


وقت خواب است و دلم پیش تو سرگردان است


شب بخیر ای نفست شرح پریشانی من


ماه پیشانی  من دلبر بارانی من