گاهی تمام من به تو تبدیل میشود
وقتی به داستان نگاه تو میرسم
یکباره شعر وارد تمثیل میشود
عشق از من و نگاه تو تشکیل می شود
گفته بودی که چرا محو تماشای منی؟
و آنچنان مات که یکدم مژه بر هم نزنی؟
مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز آن چشم تو به قدر مژه برهم زدنی
گفتمش بی تو چه میباید کرد؟
عکس رخساره ی ماهش را داد
گفتمش هدم شبهایم کو؟
تاری از زلف سیاهش را داد..