شرجی شده است
موهایت را باز کن
بگذار نسیمی بوزد...
شب سردی ست و هوا منتظر باران است
وقت خواب است و دلم پیش تو سرگردان است
شب بخیر ای نفست شرح پریشانی من
ماه پیشانی من دلبر بارانی من
شبها که چشم مست تو پرناز می شود
یعنی گره زکار دلم باز می شود
ساز غم کلام تو شیوا و دلپذیر
در خلوت شبانه من ساز می شود
شب ها که بی تو پلک غزل بسته میشود
دلم از لحظه های بی تو خسته می شود
دل مغرورو ساکتم باور نمی کند
هرلحظه بیشتر به تو وابسته می شود