اگر شراب خوری جرعه ای فشان بر خاک
لذت دیوانگی از من مگیــــــــــــــــــــــــــر
این آتش عشق است نسوزد همه کس را
ای نـگـاهـت رونــق فــردای مـن
ای کاشکی به عالم تا چشم کار میکرد
دل بود و آدم آن را قربان یار میکرد
چشم تو قسمت من بوده و باید بشود
نامه را گر می بری قاصــد زبانـــی هم بــگو
نامه را آهسته وا کن دل در آن پیچیده است